...یکدیگر را دوست بدارید اما از عشق زنجیر مسازید:
بگذارید عشق همچون دریایی مواج میان ساحل های جانتان در تموج و اهتزاز باشد.
از نان خود به یکدیگر بدهید اما هر دو از یک قرص نان تناول مکنید.
به شادمانی با هم برقصید و آواز بخوانید اما بگذارید هر یک برای خود تنها باشد...
چه قیامت است جانا,که به عاشقان نمودی رخ همچو ماه تابان,دل همچو سنگ خارا؟
من آن زمان طمع ببریدم ز عافیت کین دل نهاد در کف عشقم زمام را
محرم راز دل شیدای خویش کس نمی بینم ز خاص و عام را
هر که را خوابگه آخر به دو مشتی خاک است گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را؟
...اما اگر شما عاشقید و آرزویی می جویید,
...آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید.
...آرزو کنید که سپیده دم برخیزید و بالهای قلبتان را بگشایید,
و سپاس گویید که یک روز دیگر از حیات عشق به شما عطا شده است.