با من اکنون چه نشستنها،خاموشیها،
با تو اکنون چه فراموشیهاست.
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد!
من اگر ما نشوم،تنهایم
تو اگر ما نشوی ،
_خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز بر پا نکنیم
از کجا که من وتو
مشت رسوایان را وا نکنیم.
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه درپنجه هر دشمن دون
_آویزد
دشتها نام تو را می گویند.
کوها نام تو را می خوانند.
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند.
در من این جلوه ی اندوه ز چیست؟
در تو این قصه ی پرهیز_ که چه؟
در من این شعله ی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز _ که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت !
سخن از مهر من و جور تو نیست.
سخن از
متلاشی شدن دوستی است،
و عبث بودن پندار سرورآور مهر
....
سینه ام آینه ای است،
با غباری از غم.
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار.
....
من چه میگویم ، آه...
با تو اکنون چه فراموشیها؛
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیهاست.
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من.
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می خیزند.
حمید مصدق آذر 1343
سلام وب قشنگی داری بیا باهم تبادل لینک داشته باشیم
با تشکر
محسن
یا حق
سلام
وبلاگه نقلی و جمع و جوری داری بهت تبریک میگم
هم نوشنه های وبلاگت قشنگه هم طرز چیرنشون
خوب
اگه وقت کردی یه سری به وبلاگه بنده هم بزن
بای
سلام باز عالیست احسنت قشنگه
سلام
سعادت نداشتم که زودتر از این به وب لاگت سر بزنم.
تبریک می گم ,مثل بقیه کارهات حرف نداره, بیست بیست. امیدوارم همیشه تو همه کارهات موفق باشی.
ممنون مهسا جون
خیلی خیلی نسبت به من لطف داری و بی نهایت با حرفات منو خوشحال و دلگرم می کنی.
تو هم دوست بیست بیست خودمی!!!!
دوست دارم ۱ دنیا.
سلام من امروز سر کار اومدم آخه داماد شده بودم هرچند مامانیم محض رضای خدا یه بارهم حالمو نپرسید و تبریک نگفت
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خودغلط بودهرچه می انگاشتیم
بگذریم الان جای گلایه کردن نیست
دوستدارهمیشگیت