انسان سه راه دارد:
راه اول از اندیشه میگذرد، این والاترین راه است.
راه دوم از تقلید میگذرد، این آسانترین راه است.
و راه سوم از تجربه میگذرد، این تلخترین راه است.
« پشت سرمن قدم برندار، چون ممکن است راه رو خوبی نباشم، قبل ازمن نیز قدم برندار، ممکن است من پیرو خوبی نباشم ، همراه من قدم بردار و دوست خوبی برای من باش.»
انسانها به شیوه هندیان بر زمین راه می روند . با یک سبد درجلو و یک سبد در پشت .
در سبد جلو صفات نیک خود را می گذاریم . و در سبد پشتی عیب های خود را نگاه می داریم . به همین دلیل در طول روزهای زندگی ، چشمان خود را بر صفات نیک خود می دوزیم و فشارها را در سینه مان حبس می کنیم . در همین زمان بی رحمانه در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت میکند تمامی عیوب او را می بینیم . بدین گونه است که درباره خود بهتر از او داوری می کنیم بی آنکه بدانیم کسی که پشت سر ما راه میرود به ما به همین شیوه می اندیشد .
رئیس سرخپوستان خدای خودش را اینطور قسم می دهد :
ای خدای بزرگ به من کمک کن که هر وقت خواستم درباره راه رفتن دیگری قضاوت کنم قدری با کفشهای او راه بروم.