یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
یادمان یاشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
اونی که مدعی بود عاشقته تو رو تو فاصله ها تنها گذاشت
بی خبر رفت ، بی خبر رفتو تو این بیراهه ها
رد پاشم واسه چشمات جا نذاشت
آه ، دلو سوزوندی ... آه ، چرا نموندی
من و هر ثانیه و جنون تو ، واسه من همین خیالتم بسه
بذار جاده ها ، اشتباه برن ، ما که دستمون به هم نمیرسه
با حریر پیله های کاغذی ، واسه من جاده رو ابریشم نکن
من ، به پروانه شدن نمیرسم ، حرمت فاصله مونو کم نکن
آه ، دلو سوزوندی ... آه ، چرا نموندی