اونی که مدعی بود عاشقته تو رو تو فاصله ها تنها گذاشت
بی خبر رفت ، بی خبر رفتو تو این بیراهه ها
رد پاشم واسه چشمات جا نذاشت
آه ، دلو سوزوندی ... آه ، چرا نموندی
من و هر ثانیه و جنون تو ، واسه من همین خیالتم بسه
بذار جاده ها ، اشتباه برن ، ما که دستمون به هم نمیرسه
با حریر پیله های کاغذی ، واسه من جاده رو ابریشم نکن
من ، به پروانه شدن نمیرسم ، حرمت فاصله مونو کم نکن
آه ، دلو سوزوندی ... آه ، چرا نموندی
سلام مامانی نبینمت غمگین باشی
و از غم بگی ،همیشه خوشدلی کن که حکیئم فرموده:
زان پیش که نام تو ز عالم برود
می خور که چو می بدل رسد غم برود
بگشای سر زلف بتی بند به بند
زان پیش که بند بندت از هم برود
دوستدار همیشگیت
بنام خدا
سلام آفریده خوب خدا
همیشه از این مدعی ها زیاد است .
ولی به قول حافظ :
مدعی خواست که آید به تماشا گه راز
دست غیب آمد وبر سینه نا محرم زد
موفق باشید
وبلاگ خیلی خوبی داری
امیدوارم موفق باشی
اگه فرصت کردی یه سری هم به من بزن