...هر چه می خواهد دل تنگت

...هر چه می خواهد دل تنگت

خوش آمدید دوستان
...هر چه می خواهد دل تنگت

...هر چه می خواهد دل تنگت

خوش آمدید دوستان

حضرت حافظ

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی         کین کیمیای هستی,قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد     دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

ای صاحب کرامت!شکرانه سلامت                    روزی تفقدی کن درویش بی نوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:       با دوستان مروت,با دشمنان مدارا

نظرات 2 + ارسال نظر
نوپا سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:08 ق.ظ http://www.taheri.blogsky.com


با سلام خدمت شما
با استفاده از مطالب شما , ممنون می شوم نظرات شما را در رابطه با شعر هایم
آگاه شوم. به امید دیدار
دل تنها

ندارم هیچ راهی و سرایی
ندارد عاشقی بر من هوایی
نه نوری نه چراغی در دل شب
که با نورش دهد نور همچو ماهی
نه باغی مالکش در این دیارم
شوم با حاصلش اهل بهایی
نه اشکی از فراقت همچو شبنم
بریزد روی گلهای جدایی
نه قلبی تا شود حیران و افسوس
ز نام عاشقی گم کرده راهی
نه چشمی تا ببیند از بصیرت
نگردد کور و خسته از نگاهی
نه جنگی کز وجودش خصم دولت
بیازارد دل خسته ز راهی
نه باری تا برم مقصد به تعجیل
به آهو جستجوی قطره آبی
نه پاهی پیش روم بهر ملاقات
ز سویش پیش روم چو ساربانی
نه دستی تا دهد دست تعهد
فشارد دست یاران با خدایی
نه راهی تا روم سویش شتابان
ز غفلت کج نرم گم کرده راهی
نه عشقی با دلم گردد دلارام
که با وصلش کنم نک زندگانی
نه نیشی تا زند بر پیکر من
ز راهی زخم شوم با تکه خاری
نه ساقی تا دهد یک قطره آبی
طبیبی او کند گردم شفایی
نه تختی تا نشینم همچو شاهی
نه قصه تا روم یکدم به خوابی

افشین سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:05 ق.ظ

الهام عزیزم وب لاگت محشر ولی نمیدونم تا کی مثل خودت خوب میمونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد