...هر چه می خواهد دل تنگت

...هر چه می خواهد دل تنگت

خوش آمدید دوستان
...هر چه می خواهد دل تنگت

...هر چه می خواهد دل تنگت

خوش آمدید دوستان

جنایت و مکافات

اگر کسی از شما زنی را که به شوهر خیانت کرده است به نزد قاضی آورد,از او بخواهید که قلب شوهر آن زن را نیز در ترازو نهد و ابعاد روحش را با دقت اندازه گیری کند.

نظرات 8 + ارسال نظر
افشین دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:42 ق.ظ

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
یا
که جو کشته گندم نخواهی درود

آهان...!!!!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:29 ق.ظ

http://www.shaeraneha.com/weblog/
سلام دوست خوبم. وبلاگ جالبیه

امیر دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:54 ق.ظ http://pws.blogsky.com

سلام الهام خانوم

عجب متن گیرایی... واقعا حال کردم. ایده جمله از خودتون بود ؟
من هم دوست دارم مثل شما شفافا بنویسم. خوشحال می شوم به من هم سر بزنی و با هم پسر خاله دختر خاله بشیم !
فعلا بای

محمد سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:20 ب.ظ http://ce.aut.ac.ir/~kajbaf

تبریک میگم
موفق باشی

مهسا چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:20 ق.ظ

آنگاه که به خیابان می آیی
نگاه کسی را به دنبال نمی کشانی !
کسی تاج بلورینت را نمی بیند !
کسی بر فرش سرخ زرین زیر پایت نظری نمی افکند !….
و تمام اینها را تنها شاعر عاشق می بیند و در حالیکه ( عقل ) او می داند :
بسیارند از تو بلندتر / بلندتر
بسیارند از تو زلال تر / زلال تز
بسیارند از تو زیباتر / زیباتر !….
به دیدن زیباییهایی دست می یابد که دیگران نمی بینند و با بانویش دستادست عشق به شنیدن موسیقی دلهایشان می پردازند :
… تنها تو و من !(نرودا شعر بانو)

آرزو چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:24 ق.ظ

افسوس که قدر کسانی را که خائن نیستند نمی دانند.
افسوس و صد افسوس...

نبی چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:15 ق.ظ http://onlygodonly.blogsky.com

با سلام
با چه ترازوی ؟
ترازوی ما آدم ها که سراسر احساس است یا ترازوی خدای مهربان که در گنجایش ما نیست ؟

فقط با ترازوی عدالت و حقیقت و منطق!

افشین پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:23 ق.ظ

من فهمیدم که باید دوست داشت بی امید وصل !

باید عشق ورزید بی امید در بر گرفتن معشوق ،

دورادور باید دوستش داشته باشم ...

و از هر حرکتش به وجد بیایم ،

با هر پیروزی اش شاد شوم ،

هر گامش را بر زمین جشن بگیرم ...

هر لبخندش را به دیگران حتی به رقیب با نگاه نوشید .

هر کلامش را حتی با دیگران در پنهان ترین زاویه جان پنهان کرد !

اصلاً غنیمت دانست هر نفسش را در عالم ،

که آری ،

این معشوق من است که نفس می کشد !

این اوست که با هر نفسش جان می دهد به من !

او باشد ،حتی با دیگری،

همین برای من کافی است ...

احساس سنگینی اش بر کره خاکی،

احساس بودنش ،

همین بزرگترین غنیمت است برای من ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد