...هر چه می خواهد دل تنگت

...هر چه می خواهد دل تنگت

خوش آمدید دوستان
...هر چه می خواهد دل تنگت

...هر چه می خواهد دل تنگت

خوش آمدید دوستان

آخر قصه

اجازه بی اجازه حرفی دیگه نمونده                    این دفعه دیگه قلبم دست چشمات رو خونده

فصل دوباره ای نیست آخر قصه اینه                   من نمی خوام که چشمات شکستم رو ببینه

وقتشه که این محبس رو بشکنم                      تشنه از تو گذشتنم این منم این منم

عشق تو بعد از این می شه یک خاطره             باید از خاطر من بره اینجوری بهتره

من بعد تو از غروب تو نفس می گیرم                بعد تو می شکفم خنده هام رو پس می گیرم

تو بعد من طرح زخمی به روی پیرهن                خم می شی می شکنی بعد لحظه رفتن من

من بی تو خوب خوبم دل خوش تر از همیشه     با رفتنت غم واسه من افسانه می شه

اما تو تلخ و خسته چشمات رو غم می گیره       تو این قفس بی هم نفس قلبت می میره

من بعد تو از غروب تو نفس می گیرم                بعد تو می شکفم خنده هام رو پس می گیرم...

نظرات 6 + ارسال نظر
افشین سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:24 ب.ظ


الهام جان از اینکه این متنو انتخاب کردی خوشحالم

●عروس خوشه های أقاقی شدن...

فقط یک کلمه بنویس آسمون!
یهو آبی میشه همه چی...
به همین آرومی و سادگی دچارش شدم : وقتی می خنده...وقتی اخم می کنه...دودوی نفساش...وقتی گرمم می کنه...اما دلم نمی خواد آروم زندگیش کنم. ادامه اش انگار باید یه جور دیگه باشه. همون که یه عمر بایستی باشه! شگفت و جسور! واسه داشتن یه شروع آروم و بی حرف و حدیث،چشامو رو خیلی چیزا بستم: دل کندم!...دل شکستم!...دوست نداشتم با دست نشونم بدن و بگن: "نگا کن از اولشم همه چیزش عجیب بود!" "مثل ما نیست" یعنی: "دختر نیگا به این شعارها و ادا اطوارش نکن، که زندگیت رو به باد می دی" اما شبیه تر که باشی، حرفای عجیب و بر باد ده! رو هم راحت تر می پذیرن!
مثل "اون" تعبیر چند پهلوش نمی کنم، یا مثل" تو" که بگم هوس چند روزه!!...اما اگه جدا خودِ خودِ عاشقیه! فعلا بهتر از خودش نیست...همدیگه رو انتخاب کردیم بی که زیاد وقت همو گرفته باشیم! انگار خیلی ماهه، اما فقط چند ماهه که به این نتیجه رسیدیم میشه بیشتر از اون مدتی که حدس می زدیم با هم باشیم! فقط همین چند ماهی که نتونستم درست بنویسم و همش فکر کردم و حرف زدم!
اولش فکر می کردم مثل یه شوکه که تموم زندگیمو می بره یا شایدم یه سیل که باید منتظر بمونم تا بشینه و ببینم چی ازش بجا می مونه! اما خدا رو شکر که همه چی آرومتر از فکر و خیالای منه! حالام 6 ماه مونده تا فروردین و رسما عروس خوشه های أقاقی شدن!
ما خیلی حرفا زدیم، حرف و حرف و حرف...سعی کردیم همو متقاعد کنیم که چقدر به درد هم می خوریم!
ما پر از فکرای خوبیم! کلی هیجان داریم، مثبتیم و فکر می کنیم که از عهده هر کاری بر میایم! پوسیدگی ها زیادن، فکرشو بکن؟ حتی دلسوزای حرفه ای، همونا که همیشه واست آرزو های خوب خوب دارن هم بدشون نمیاد زمین بخوری اینبار! چون بدعت چیز بدیه! چون اگه الان حساب کار دستت بیاد که اینجوریام نیست و اینقده دم از حق و حقوق نزنی، بهتر از اینه که چند سال بعد با کله مشمول سقوط آزاد بشی. یا حتی اگه موفقیتی هم داشته باشی، همه که مثل شما نیستن! بیشتر وقت ها یکی از دو طرف که اتفاقا همیشه از نظر شرعی و قانونی و عرفی حق باهاش بوده، حاضر نیست به سادگی از رو صندلی موروثی اش بلند شه و بشینه رو زمین کنار تو! اینه که اونوقت شما می شین آینه دق همه!!
اما دل من روشنی رو حس میکنه، حتی اگه اون روشنی سر یه پیچ ِ دور، تازه تو یه دستِ محکم ، بالا نگه داشته شده! و ما بدجوری فکر می کنیم که جزء اون قوی ترها هستیم! جالبه نه؟! فقط دلم می خواد دلمون نلرزه اگه می بینیم زمینا تا آسمونه! فرق میون اونچه رو که قول دادیم باشیم با اونچه رو که هستن و قبول دارن!! نلرزیم اگه یه روزی فهمیدیم واقعا اونقدرام که فکر می کردیم قوی نیستیم و ما هم می تونستیم ترک برداریم، بیفتیم و قل بخوریم...اونوقت گم نکنیم خودمون رو، یا حس حماقت بهمون دست نده یه وقتی!
این روزا کارو بار ما گاماس گاماس کشف کردن زیر رو بالا هاست! و بیشترش موج سواری رو تجربه های قشنگ اونایی که دوسِشون داریم. فقط کاش واقعا همه چی درست مثل نوشتن همون یه کلمه باشه: آسمون....بعدشم همه چی...

دوستدار همیشگیت

محمد لطفی چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:48 ب.ظ http://uniquemhd.blogsky.com

سلام عزیزم:
خوبی؟
" نیلوفر " میشناسی تو؟ اگه میشناسی ایمیلی وبلاگی چیزی داره؟
منتظرم٬ موفق باشی...

محمد لطفی
http://uniquemhd.blogsky.com
uniquemhd@gmail.com

محمد لطفی شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:29 ب.ظ http://uniquemhd.blogsky.com

نه بابا تحوبل چیه؟
مگه بیکارم!
خودش میاد خودش رو تحویل میده! (;

محمد لطفی
http://uniquemhd.blogsky.com
uniquemhd@gmail.com

مهدی دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ب.ظ

سلام الهام جون
من اولین باره که از وب لاگت دیدن می کنم
خیلی توپ و باحال بود
موفق باشی
خوشحال می شم یه سری به منم زنی

نبی سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:48 ب.ظ http://onlygodonly.blogsky.com

بنام خدا
سلام بر آفریده خوب خدا
خندهات را پس نگیر
آفریده خوب خدا لبخندهای
را که به روی دیگران زده هیچ
وقت نباید دریغ کند
موف باشی

پاییز پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:43 ق.ظ http://www.taranom18.blogfa.com

سلام خوبی وبلاگ زیبایی داری ما را هم در وبلاگت یاد کن
به منم سر بزن خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد