-
سه چیز در زندگی
دوشنبه 16 آذرماه سال 1388 13:31
سه چیز در زندگی پایدار نیستند رویاها موفقیت ها شانس سه چیز در زندگی قابل برگشت نیستند زمان کلمات موقعیت سه چیز در زندگی انسان را خراب می کنند الکل غرور عصبانیت سه چیز انسانها رو می سازند کار سخت صداقت تعهد سه چیز در زندگی خیلی با ارزش هستند عشق اعتماد به نفس دوستان سه چیز در زندگی که نباید از بین بروند آرامش امید ایمان
-
تاریکی و جهل
یکشنبه 8 آذرماه سال 1388 08:36
جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت. شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد... خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و برمی گشت. و این...
-
نشانی
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 08:49
در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: نرسیده به درخت کوچه باغی است که از باغ خدا سبز تر است و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می آرد پس به سمت گل تنهایی می پیچی دو قدم مانده به...
-
مسابقه فوتبال
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 11:24
دو پیرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو دوستان بسیار قدیمى همدیگر بودند . هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او میرفت . یک روز خسرو گفت: بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بودیم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى میکردیم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، یک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم میشود فوتبال بازى کرد...
-
مهندس و مدیر
شنبه 2 آبانماه سال 1388 10:00
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ، ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید : ببخشید آقا؛ من قرار مهمّی دارم، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟ مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدوداً ۶ متری در طول جغرافیایی " ۱ ٨ ' ۲۴ ﹾ ۸۷ و عرض...
-
مواردی که در محل کار من به وفور یافت می شود...
چهارشنبه 15 مهرماه سال 1388 15:53
(مرکز فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه شیراز) همیشه می گفت : برخی از انسان ها کلی نقشه کشی می نمایند و برنامه ریزی می کنند اما در لحظه ای، خداوند با دستی توانا چینش پازل را به هم می زند و بازی به هم می ریزد. گاهی هم برای این اتفاق از عبارت کشیدن توپی وان حمام و خالی شدن ناگهانی آب استفاده می کرد. بشنوید که :...
-
حضرت حافظ
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1388 09:14
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش کــه نیستی است سرانجام هر کمال کــه هست
-
کورش کبیر
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1388 09:07
دست هایی که کمک می کنند مقدس تر از لب هایی هستند که دعا می خوانند.
-
راز پیروزی اسکندر
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 10:23
میگویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود میپرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟ یکی از مشاوران میگوید: «کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند». اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ میدهد:...
-
داستان پادشاه و چهار همسرش
سهشنبه 6 مردادماه سال 1388 19:22
روزی ، روزگاری پادشاهی 4 همسر داشت . او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود . با دقت و ظرافت خاصی با او رفتار میکرد و او را با جامه های گران قیمت و فاخر میآراست و به او از بهترینها هدیه میکرد. همسر سومش را نیز بسیار دوست میداشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسایه فخر فروشی میکرد. اما همیشه میترسید که مبادا او را ترک کند و نزد...
-
می خواهید رابطه ای بی نقص داشته باشید؟
چهارشنبه 24 تیرماه سال 1388 09:08
مردی به پدر همسرش گفت : - عده بی شماری شما را بخاطر زندگی زناشوئی موفقی که دارید تحسین می کنند. ممکن است راز این موفقیت را به من بگوئید؟ پدر با لبخندی پاسخ داد - هرگز همسرت را بخاطر کوتاهی هایش یا اشتباهی که کرده مورد انتقاد قرار نده. همواره این فکر را در یاد داشته باش که او بخاطر کوتاهی ها و نقاط ضعفی که دارد...
-
تقلب
یکشنبه 24 خردادماه سال 1388 08:38
درست مثل اینکه توی کنکور رتبه اول بشی ولی موقع اعلام نتایج ببینی هیچ جایی قبول نشدی!!!!!
-
دکتر شریعتی
چهارشنبه 6 خردادماه سال 1388 14:42
بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید. هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد. اما کوری را بخاطر آرامش تحمل نکن...
-
اندرز پزشکی
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1388 13:15
در یک گاردن پارتی خانم ژولی پایش به سنگی خورد و با پشقاب غذا در دستش به زمین خورد، علت زمین خوردنش کفش جدید ش بود که هنوز به آن عادت نکرده بود . دوستان کمک کرده و او را از زمین بلند و بر نیمکتی نشاندند و جویای حالش شدند. جواب داد حالش خوب است و ناراحتی ندارد . مهماندار پشقاب جدیدی با غذا به ایشان داد ...خانم ولی بعد...
-
روز بزرگداشت سعدی
چهارشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1388 09:25
در اقصای عالم بگشتم بسی بسر بردم ایـام با هر کسـی تمتع بـه هر گوشهای یافتم ز هر خرمنی خوشهای یافتم
-
وقتی ریاضی دان عاشق می شود...
شنبه 15 فروردینماه سال 1388 15:46
منحنی قامتم ، قامت ابروی توست خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی توست حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست چون به عدد یک تویی من همه صفرها آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست بی تو وجودم بود یک سری واگرا ناحیه همگراش دایره روی...
-
پیشاپیش سال نو مبارک...
شنبه 24 اسفندماه سال 1387 11:01
چه کسی می داند که تو در پیله خود تنهایی ؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ پیله ات را بگشا تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی...
-
زن از دیدگاه دکتر علی شریعتی
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 08:08
زن عشق می کارد و کینه درو می کند ... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ... می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ... در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ... او کتک می خورد...
-
ویلون نوازی در مترو
شنبه 3 اسفندماه سال 1387 15:01
در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد. این مرد در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند. سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد....
-
پیری
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1387 11:26
پیری آن نیست که بر سر بزند موی سپید هر جوانی که به دل عشق ندارد پیر است
-
خداوند از تو نخواهد پرسید...
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1387 09:42
خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می شدی، بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟ خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود، بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوشامد گفتی؟ خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس هایی در کمد داشتی، بلکه از تو خواهد پرسید...
-
برنامهنویس و مهندس
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 08:54
یک برنامهنویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامهنویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامهنویس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما یک...
-
پیوند
شنبه 16 آذرماه سال 1387 08:35
۸۷/۹/۱۴ روز پیوند...
-
یاد گرفتم که
سهشنبه 21 آبانماه سال 1387 08:39
1. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند. 2. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند . 3. از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود . 4. تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم
-
گفتگو با خدا
سهشنبه 7 آبانماه سال 1387 08:16
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم خدا گفت پس می خواهی با من گفتگو کنی گفتم اگر وقت داشته باشید خدا لبخند زد وقت من ابدی است چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی پرسیدم چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند خدا پاسخ داد این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند عجله دارند زودتر بزرگ...
-
حضرت حافظ
دوشنبه 15 مهرماه سال 1387 13:15
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش کــه نیستی است سرانجام هر کمال کــه هست
-
خوشبختی
شنبه 9 شهریورماه سال 1387 09:48
چارلی چاپلین میگه : خوشبختی یعنی فاصله یک بدبختی تا بدبختی دیگه!
-
اشک
دوشنبه 31 تیرماه سال 1387 08:15
یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه می کنی؟ مادرش به او گفت : زیرا من یک زن هستم . پسر بچه گفت: من نمی فهمم مادرش او را در آغوش گرفت و گفت : تو هیچگاه نخواهی فهمید بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید : چرا مادر بی دلیل گریه می کند پدرش تنها توانست به او بگوید : تمام زن ها برای هیچ چیز گریه می کنند پسر کوچک بزرگ شد و به یک...
-
سکوت
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 11:12
با سکوت می توان هر حرفی را به هر کسی زد، چرا که همه مردم دنیا به یک زبان سکوت می کنند...
-
چارلی چاپلین
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 08:18
چارلی چاپلین به دخترش: تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریانت را نشانش نده! هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن. قلبت را خالی نگه دار اگر هم یک روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد. به او بگو که تو را بیش تر از خودم وکمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم...