-
پیوند
دوشنبه 2 مردادماه سال 1385 09:11
...یکدیگر را دوست بدارید اما از عشق زنجیر مسازید: بگذارید عشق همچون دریایی مواج میان ساحل های جانتان در تموج و اهتزاز باشد. از نان خود به یکدیگر بدهید اما هر دو از یک قرص نان تناول مکنید. به شادمانی با هم برقصید و آواز بخوانید اما بگذارید هر یک برای خود تنها باشد...
-
حضرت حافظ
دوشنبه 2 مردادماه سال 1385 07:10
چه قیامت است جانا,که به عاشقان نمودی رخ همچو ماه تابان,دل همچو سنگ خارا؟ من آن زمان طمع ببریدم ز عافیت کین دل نهاد در کف عشقم زمام را محرم راز دل شیدای خویش کس نمی بینم ز خاص و عام را هر که را خوابگه آخر به دو مشتی خاک است گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را؟
-
عشق
یکشنبه 1 مردادماه سال 1385 07:19
...اما اگر شما عاشقید و آرزویی می جویید, ...آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید. ...آرزو کنید که سپیده دم برخیزید و بالهای قلبتان را بگشایید, و سپاس گویید که یک روز دیگر از حیات عشق به شما عطا شده است.
-
حضرت حافظ
شنبه 31 تیرماه سال 1385 07:36
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی! یارب,مکناد آفت ایام خرابت! دور است سر آب در این بادیه,هشدار تا غول بیابان نفریبد به سرابت! آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته ها هست بسی,محرم اسرار کجاست؟ حافظ از باد خزان در چمن دهر,مرنج فکر معقول بفرما,گل بی خار کجاست؟
-
زیبایی
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1385 07:12
زیبایی حقیقت است و حقیقت زیبایی است. جز این چیزی نمی دانیم و به چیزی جز این نیاز نداریم. <<جان کیتس>>
-
حضرت حافظ
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 07:32
حافظا,می خور و رندی کن و خوش باش,ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را! با صبا بفرست از رخت گل دسته ای بو که بویی بشنوم از خاک بستان شما مرا در منزل جانان چه امن عیش؟چون هر دم جرس فریاد می دارد که:بربندید محمل ها! خانه بی تشویش وساقی یارومطرب نکته گوی این که می بینم به بیداریست یارب,یا به خواب؟
-
آن سفر کرده ...
دوشنبه 26 تیرماه سال 1385 07:31
دوستان عزیزم سلام روز پیش ما جوان رعنایی را در خانواده از دست دادیم که فرصت نشد اولین سالگرد ازدواجش را جشن بگیرد. برای شادی روح عزیز از دست رفته مان و طلب صبر برای پدر و مادر و همسر این عزیز دعا کنید.که این غم بزرگی برای بازماندگانش است. روحش شاد.
-
وداع
دوشنبه 26 تیرماه سال 1385 07:31
آری من با مد دریا باز خواهم گشت , هر چند مرگ مرا در خود پنهان کند و آن سکوت عظیم تر مرا در پرده بپوشاند ,باز همچنان جویای شما و در سودای فهم شما خواهم بود. و این بیهوده نخواهم خواست. اگر حقیقتی بر زبان من رفته است,آن حقیقت با آوایی روشن تر و کلماتی آشنا تر با اندیشه های شما,خود را بر شما فاش خواهد کرد. ...و اگر امروز...
-
حضرت حافظ
یکشنبه 25 تیرماه سال 1385 08:34
رواق منظر چشم من آستانه تست کرم نما و فرودآ که خانه خانه تست من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی دل خزانه به مهر تو و نشانه تست چو ما در سایه الطاف اوییم چرا او سایه از ما واگرفته است؟ همه کارم ز خودکامی به بد نامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل ها
-
زندگی ( تقدیم به سمیه عزیز )
شنبه 24 تیرماه سال 1385 07:47
زندگی با همه وسعت خویش, محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست, اضطراب و هوس و دیدن نا دیدن نیست. زندگی جنبش جاری شدن است, از تماشاگه آغاز حیات,تا بدانجا که خدا می داند...
-
عشق
شنبه 24 تیرماه سال 1385 07:32
... اما اگر از ترس بلا و آزمون,تنها طالب آرامش و لذت های عشق باشید, خوش تر آنکه عریانی خود بپوشانید و از دم تیغ خرمن کوب عشق بگریزید, به دنیایی که از گردش فصل ها در آن نشانی نیست. جایی که شما می خندید,اما تمامی خنده خود را بر لب نمی آورید و می گریید,اما تمامی اشک های خود را فرو نمی ریزید...
-
لذت و عشرت ( تقدیم به سمانه عزیز)
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1385 07:51
یاران سحر خیزان تا صبح که در یابد تا ذره صفت ما را که زیرو زبر یابد آن بخت که را باشد کاید به لب جویی تا آب خورد ناگه او عکس قمر یابد یا تشنه چو اعرابی در چه فکند دلوی در دلو نگارینی چون تنگ شکر یابد یا همچو سلیمانی بشکافت چو ماهی را اندر شکم ماهی او خاتم زر یابد یا چون پسر ادهم راند به سوی آهو تا صید کند آهو,خود صید...
-
عشق
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1385 07:40
... هر زمان که عشق اشارتی به شما کرد,در پی آن بشتابید, هر چند راه او سخت و ناهموار باشد. و هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت,خود را به او بسپارید, هر چند که تیغ های پنهان در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند. و هر زمان که عشق با شما سخن گوید,او را باور کنید, هر چند دعوت او,رویاهای شما را چون باد مغرب در هم کوبد و...
-
حضرت حافظ
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 07:57
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کین کیمیای هستی,قارون کند گدا را سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا ای صاحب کرامت!شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی نوا را آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است: با دوستان مروت,با دشمنان مدارا
-
بازگشت
دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 07:59
... اکنون این عشق با صدای بلند فریاد می کند و در پیش روی تو حجاب بر می دارد و خود را فاش می کند. و پیوسته چنین بوده است که عشق از ژرفای خود آگاه نیست تا هنگامی که روز جدایی فرا رسد. بسا عاشق که بر هجران دلیر است بدین پندار کز معشوق سیر است چو دوران آتش هجران فروزد چو شمعش تن بکاهد,جان بسوزد <<جامی>>
-
دکتر شریعتی
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 09:08
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند در من . سکوت مرگبارم را .....
-
کیمیاگر۲
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 09:04
در بعضی از چیز ها نمی توان با دیگران سهیم شد.در ضمن انسان نباید از غرق شدن در اقیانوسی که به اختیار خود بر آن وارد شده , وحشت داشته باشد.ترس مانع بزرگی در سهیم شدن ایجاد می کند.انسانها باید به هم عشق بورزند , ولی نباید دیگری را به اسارت در آورند. " به مردی که روبرویم نشسته عشق می ورزم ; چون او را اسیر نکرده ام. برای...
-
گزیده ای از کتاب جای خالی سلوچ
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 09:00
موضوع داستان : 1 خانواده روستایی فقیر که مرد خانواده بی خبر از خانه می رود و زن خانه دچار مشکلات زیادی می شود... نام زن : مرگان نام مرد : سلوچ - این به زبان خیال مرگان آسان می آمد.فقط به زبان خیال.چون او در هیچ دوره عمر خود , این جور که در این دم با شویش احساس یگانگی نکرده بود.ناگهان چیزی را گم کرده بود که درست نمی...
-
سکوت
شنبه 17 تیرماه سال 1385 15:38
من سکوت اختران آسمان دانم که چیست من سکوت عمق بحر بی کران دانم که چیست من سکوت دختر محجوب پر احساس را در حضور مرد محبوب جوان دانم که چیست من سکوتی را که تنها با نوای ساز و چنگ در میان انجمن گردد بیان دانم که چیست <<دکتر حسین الهی قمشه ای>>
-
حضرت حافظ
شنبه 17 تیرماه سال 1385 14:54
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر که یک جو منّت دونان دو صد من زر نمیارزد در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل چون بگذریــم دیگر نتـــوان بــه هم رسیــدن لاف عشق و گله از یار, زهی لاف دروغ عشق بازان چنین,مستحق هجرانند گر چه حافظ در رنجش ز دو...
-
رهایی
شنبه 17 تیرماه سال 1385 14:34
آنچه امروزبایدازتن به درآورم جامه نیست بلکه پوستی است که بایدبادستهای خویش پاره کنم. آنچه بر جای میگذارم یک اندیشه نیست,بلکه قلبی است که از گرسنگی و تشنگی به حلاوت رسیده است. با این همه نمی توانم بیش از این درنگ کنم. آن دریا که همه چیزرابه خودمی خواند,اکنون مراصدامی کندومن بایدبه کشتی سوارشوم ...
-
کار
شنبه 17 تیرماه سال 1385 09:10
کار با عشق آن است که پارچه ای را با تار و پود قلب خویش ببافی بدین امید که معشوق تو آن را بر تن کند. کار با عشق آن است که خانه ای را با خشت محبت بنا کنی بدین امید که محبوب تو در آن زندگی خواهد کرد. کار با عشق آن است که دانه ای را با لطف و مهربانی بکاری و حاصل آن را با لذت درو کنی چنانکه گویی معشوق تو آن را تناول خواهد...